طلوع سپيد


عشق یعنی سوختن تا ساختن ،

 
عشق

یعنی عقل و دین را باختن ،


عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،

 
عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،

 
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،

 
عشق یعنی می ستایم من تو را ،

 
عشق یعنی در پی تو در به در ،

 
عشق یعنی یک بیابان درد

سر،
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،


عشق یعنی قلبی آماج خطر،

 
عشق یعنی تو بران از خود مرا ،

 
عشق یعنی باز می خوانم تو را ،


عشق یعنی بگذری از آبرو ،

 
عشق یعنی کلبه های آرزو،


عشق یعنی با تو گشتن هم

کلام ،
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،



عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،
،

 
عشق یعنی خارها هم گل کنند،

 
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،

 

عشق یعنی سایه بانم من تو را ،

عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،


عشق یعنی می پرستم من تو را،

 
عشق یعنی آن نخستین حرفها ،

 

عشق یعنی در میان برفها ،

عشق یعنی یاد آن روز نخست ،


عشق یعنی هر چه
در آن یاد توست ،


عشق یعنی تک درختی در کویر ،


عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،

 

عشق یعنی بگذری از هفت خان ،

عشق یعنی آرش و تیر و کمان ...

گاهی که دلم

به اندازه ی تمام غروبها می گیرد

+نوشته شده در چهار شنبه 1 / 12 / 1390برچسب:,ساعت22:47توسط طلوع سپید | |